پرده اول:
زائران وقتی که معمولا به مشهد می روند
دست کم یک سر به « بازار رضا» هم می زنند
در عبور از حجره ها، شاگردهای خوش زبان -
با زبانی چرب آنها را صدا هم می زنند
چهره های حجره داران قدیمی پر ز نور
بس که با شمس الشموس اینجا مجاور بوده اند!
خوش به حال تاجران منصف بازار که –
در تمام طول عمر خویش زائر بوده اند
بس که اینجا زائران جنس تبرک می خرند
هیچ دکانی نمی ماند دمی بی مشتری
غالباً زن ها به دنبال زرشک و زعفران
مردها هم در پی تسبیح یا انگشتری
بانوان باردار و مادران شیرده
در تکاپوی لباس کودک و نوزادی اند
نامزدهای جوان اینجا به قصد میمنت
در پی رخت عروس و حلقه ی دامادی اند
«یا علی» و «یا حسین» و «یا رضا» ، «یا فاطمه»
نیست دیواری در اینجا خالی از این نام ها
عکس دست حضرت عباس هم حک گشته است
با خطوطی غیر کوفی در تمام جام ها !
پنجه ی نورانی اش انگار می گوید : بایست!
ناگهان مثل مسافر پلک هایم می پرد !
جسم من را می گذارد توی بازار رضا ؛
روح من را سمت یک بازار دیگر می برد ...